پيام
+
سر سفره نشسته بوديم مامانم گفت
برو اون فلفل ها رو بيار با آبگوشت بخوريم
پا شدم آوردم تعارف کردم هيشکي نخورد
بعد خودم يه دونشو خوردم از بس تند بود آتيش گرفتم
بعد مامانم به بابام ميگه مرد ديدي گفتم اين فلفلا شيرين نيستن؟!!!!
يه لحظه از شدت محبت اشک تو چشمام حلقه زد
فک کنم شرايط من از بچه سر راهي گذشته!!!
در حد موش آزمايشگاهي روم
روي ماه خدا را ببوس
93/4/13
آواي من
:D
تيلون
ايول!:D
fereshteh
:D