شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

fereshteh

+ نانوايي شلوغ بود و چوپان،مدام اين‌پا و آن‌پا مي‌کرد، نانوا به او گفت:چرا اينقدر نگراني؟ گفت:گوسفندانم را رها کرده‌ام و آمده‌ام نان بخرم، مي‌ترسم گرگ‌ها شکمشان را پاره کنند! نانوا گفت:چرا گوسفندانت را به خدا نسپرده‌اي؟ گفت:سپرده‌ام، اما او خداي«گرگها»هم هست
*diafeh*
زيبا بود
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top