سفارش تبلیغ
صبا ویژن

fereshteh

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ fereshteh خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

یه شب سه نفر برای خوش گذرونی میرن بیرون ....

و حسابی مشروب میخورن و مست میکنن ... فرداش وقتی بیدار میشن توی زندان بودن ...


در حالی که هیچی یادشون نمیومده اینو میفهمن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن ....


نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه

: من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم ....

میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ....


کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته ....


به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن ...


نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....


به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ...


کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ...


به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن ....


نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق درس خوندم

و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی ....



[ چهارشنبه 93/4/11 ] [ 1:44 صبح ] [ fereshteh ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
(بالابر) <
Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب
(موس)
  • انجمن
  • (کج شدن) کپی کردن)
  • انجمن
  • موس

    موس

    آهنگ